Ghargh

اگه تو آدم بودی هم توی شادی

هم تو تنهاییام کنارم بودی

اگه تو یادم بودی انقد راحت

نمیزاشتی بری آدم چوبی

میبینی سازم کوک نیست

هرکاری کردم واسه قلبم بازم حالم خوب نیست

تورو خواستن زور نیست

ولی واسه رفتن از پیشت انگاری واسم جور نیست

بی معرفت...

کردی بد کاری بامن

رفتی بد حالی دارم

درد داره دلتنگیاتم

بی معرفت...

نیستی هرشب بیدارم

یه خواب راحت ندارم

غرق تو تنهاییام

توی شهر بی عاطفه‌ها تو یه پرچم داری

توی شکم از اینکه توی سینه تو قلبم داری

فکرشم نمی‌کردم یه روزی تو دردم باشی

تا دیدم توی کشتن قلب من تو همدست داشتی

من یه خمپاره دردم یه عمرلای دردم

حتی ندارم نای رفتم

پراز حرفهای تلخم

نمیگره خندم

کسی نمونده پای دردم

من با دستای سردم با ترک های قلبم

واسه خندش هر کاری کردم

آبرو داری کردم تو خودم هی حالی کردم

تو دل تنهایی رفتم